عاشقانه ها
دهه شهادت خون خدا در قاب نگاهت کدام تصویر، شب و روز تکرار میشود و حتی در خواب و رؤیا همواره با توست؟ فکر میکنی مثل چه کسی باید باشی، مثل چه کسی باید زندگی کنی، حرف بزنی، حتی کارهای روزمرهات را انجام دهی؟ با همه جستجوهایت به کسی نمیرسی که در هر حال و برای همیشه انگشت اشارت به سویش نشان کنی و شک نداشته باشی که او راهشناس است و با او به بیراهه نمیروی. سرمشقها و نمونههای دور و برت همه تمام شدنیاند و گذر زمان بهتر و بالاتر از آنها را معرفی میکند. حسین(ع)، همه را به خویش میخواند آنگاه که میفرماید: «هل من ناصر ینصرنی؛ آیا کسی هست یاری و همراهیام کند؟» بیایید همه ما لبیکگوی آن حنجره خون فشان باشیم که لبیک به حسین، لبیک به قرآن است. در گذر زمان و در گردش مدام ماه، دوباره به ایستگاه محرم رسیدهایم. محرم فصل رویشها و ریزشهاست. فصل صفآرایی تمام خوبیها در مقابل همه زشتیها و پلیدیها. باز هم محرم و یک دنیا اشک و عشق و عبرت. باز هم کربلا و سرزمینی که تمام هستی به گردش طواف میکنند و باز هم عاشورا و یک روز به وسعت تمام روزهای خدا. به محرم که میرسی عاشورا را به یاد میآوری و حسین را، عباس را، اکبر را، اصغر را، قاسم را و... زینب را. به محرم که میرسی عطش را به یاد میآوری و رشادت را و شجاعت را و حمیت را و ولایتمداری را و ایثار را و شهادت را و ... اسارت را. به محرم که میرسی روزهایت را همسایه شیرمردان میدان کربلا و شبهایت را در کنار خیمههای ذکر و مناجات و دعا باش تا همیشه کربلایی باشی. به محرم که میرسی، سوگوار عزیز فاطمه میشوی و سینهزن و زنجیرزن ثارالله و اشک برگونههایت پرپر میشود. به خود ببال که خدا خیرخواه توست، که صادق آل محمد میفرماید: «من اراد الله به الخیر فقذف فی قلبه حب الحسین وحب زیارته» «هر کس خدا برایش خیر بخواهد محبت حسین و شوق زیارت او را در دلش میگذارد.» به خود ببال که عاشق و شیفته حسینی و عشق به حسین خیمه همیشه افراشته در جان توست، خیمه ای به وسعت همه هستی، خیمهای به بلندای همه آسمانها و کهکشانها، با خوانی گسترده از عطش که تشنگی بشریت را خاتمه خواهد داد. هرگز مباد بی این عشق زندگی کنیم و بی این محبت بمیریم.هاست لینوکس cpanel دو شنبه 12 / 9 / 1390برچسب:, :: 8:33 :: نويسنده : محرم صفحه قبل 1 صفحه بعد درباره وبلاگ فردا اگر بدون تو باید به سر شود فرقی نمی کند شب من کی سحر شود شمعی که در فراق بسوزد سزای اوست بگذار عمر بی تو سراپا هدر شود رنج فراق هست و امید وصال نیست این"هست و نیست"کاش که زیر و زبر شود رازی نهفته در پس حرفی نگفته است مگذار درد دل کنم و دردسر شود ای زخم دلخراش لب از خون دل ببند دیگر قرار نیست کسی با خبر شود موسیقی سکوت صدایی شنیدنی است بگذارگفتگو به زبان هنر شود موضوعات آخرین مطالب پيوندها تبادل لینک هوشمند نويسندگان
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|